گاهی زانو در بغل می گیرم
گاهی ...زانو در بغل می گیرم...به عکسهاش نگاه میکنم...
و گاه با خاطره هایش بازی می کنم...
ترسم از اینه...روزی این خاطره ها هم ...مرا فراموش کنند...
اونوقت اوج دلتنگی من...یاد چشمان زیبای توست...
که دیگر نمی توانم نقاشی کنم...نگاه عاشق تو را...که چگونه می نگری مرا...

برچسبها: